بن بست...




گاهی مسیر جاده به بن بست میرود

گاهی تمام حادثه از دست میرود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند

در راه هوشیاری خود مست میرود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شده بشکست، میرود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده

آخر خلاف آنچه که گفته ست میرود

...

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد

آن دیگری همیشه به پیوست میرود

...

هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ

بر ما هرآنچه لایقمان هست میرود

بیراهه ها به مقصد خود ساده میرسند

اما مسیر جاده به بن بست میرود

افشین یدالهی









فوتبال...





بعد از مدت ها رفتم برای عکاسی از مسابقه فوتبال. اونم چه مسابقه ای شد. لیگ دسته یک، بازی تیم نساجی مازندران با برق شیراز. از بس بازی حاشیه داشت دیگه کسی به خود بازی توجه نکرد. داور هم علاوه بر اینکه افتضاح قضاوت کرد، بعد از بازی کتک مفصلی از طرفدارای تیم نساجی خورد...!









3 درجه بیداری...

دو عکس از دو فیلمِ کاملا متفاوت. یک فیلم ارزشی و دیگری تجاری. فیلم هایی که برای بقای سینما لازم و ضروریه. اما واقعا سینمای تجاری هم بلدی می خواد مثلا یکی میاد زندگی شیرین میسازه که با یک من عسل هم شیرین نمیشه، یکی میاد نیش و زنبور میسازه و حداقل چهارتا اصول فیلمسازی رو رعایت می کنه و به نسبت رقبای تجاریش فیلم قابل قبول تری میشه. این فیلم تجاری که چند روز قبل فیلمبرداریش تموم شد اسمش 3 درجه تب به کارگردانی حمیدرضا صلاحمندِ. کارگردانی که دستیاری کارگردان های به نامی چون بهرام بیضایی، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی و... کرده و از بد روزگار علیرغم افکار روشنفکرانه اش به سمت سینمای تجاری کشانده شده. این سومین تجربه او بعد از فیلم های زمانه و نیش زنبور است. در این فیلم رضا عطاران، الهام حمیدی، امیرعلی دانایی، علی صادقی و... بازی کردند.


فیلم دوم که قبلا هم معرفی کرده بودم، بیداری رویاهاست که کارگردان آن محمد علی باشه آهنگر است که 2 سال قبل فیلم فرزند خاک او چندین جایزه از جشنواره فیلم فجر را کسب کرد. در این فیلم امین حیایی، هنگامه قاضیانی، حمید فرخ نژاد، سارا خوئینی ها، امیرحسین آرمان و رز رضوی نقش آفرینی کردند. مطمئنا این فیلم در جشنواره امسال سر و صدای زیادی خواهد کرد...









دسته بیل...

باز بیاین پشت سر دولت دهم حرف بزنید. هی انتقاد کنید. هی اذهان عمومی رو تشویش کنید! هی بگید دولت کاری نمی کنه. هی سر تا پای دولت رو رنگ به رنگ کنید. هی پرونده سازی کنید پشت سر این خدمتگزاران مردم. هی بگید این بوی نفت خفمون کرد سر سفره هامون. هی بگید چرا همه چیمون شده انرژی دسته ای!! بابا دست از سر این دولتِ مردم دوست بردارید، بذارید کارهای زیر بنایی انجام بده. بذارید اقتصاد رو متحول کنه. بذارید یه کاری کنه که پولدار نداشته باشیم، همه هم سطح بشن و با بدبختی زندگی کنن!! بابا چرا نمی فهمید ونزوئلا، سنگال، اتیوپی حامی ما هستن، پس غم نداشته باشین!
بیاییم همه با هم، دست در دست یکدیگر، نگران هیچ چیز نباشیم!! اینم دلیلش... دولت دهم جهت رفاه حال مردم و جهت تحقق چشم انداز 1404، در 25 خرداد امسال یک محموله دسته بیل از امارات وارد کرده! اونم نه یکی دوتا، پنجاه و چهار هزارتا...
پس بیایید با تهمت های ناروا به دولت خدمتگزار، آتش دوزخ را برای خود نخریم...!!!









بیداری رویاها


چند وقته می خوام به بهانه های مختلف، مطلب جدیدی برای وبلاگ بنویسم. ولی دیدم همشون رنگ و بوی اوضاع مزخرف کنونی رو داره. همه رو تیتروار آرشیو کردم. نمی دونم چرا مثل خیلی از دوستای دیگم، دوست داریم بنویسیم ولی دست و دلمون به نوشتن نمیره. بهر حال گفتم فعلا یه خبر سینمایی بذارم که وبلاگ تعطیل نباشه!!

عکس بالا امین حیایی عزیز، در فیلم جدیدی به نام بیداری رویاهاست (به کارگردانی محمد علی باشه آهنگر) که نقش یک کارگر بلورسازی رو بازی می کنه. فیلمنامه این فیلم چند سالی توقیف بود و به خاطر موضوع جسورانه ای که داره، احتمالا از فیلم های مطرح جشنواره امسال خواهد بود...

البته اسم فیلم هم خودش می تونه عنوان صد تا مقاله باشه در مورد اوضاع الانمون...









این یا اون...!!

این که خوشحال، اونم که گاو!
بعضی ها از خدا می خوان که مردم در این ایام، یا این باشن یا اون...!!









رنگ دنیا عوض می شود...

جمعه شب، هفتم رمضان هزار و چهارصد و سی

خانه نوباوگان شادروان محمد مظفری
مرکزی که در آن حدود 50 کودک و نوجوان بی سرپرست یا بد سرپرست نگهداری می شوند.
در ابتدای ورود، آدم از نگاه آنها بهت زده می شود. نگاه های مهربانانه ای که بدنبال برقراری یک ارتباط تازه و حتی پیدا کردن یک توجه و عاطفه اند. متن رویایی نمی نویسم، واقعا هر کدام بدنبال یک فرد جدید هستند تا از دنیای خودشان با او بگویند. برایشان فرقی نمی کند طرف را بشناسند یا نه، مهم این است که بتوانند به او لقب پدر یا مادر بدهند...
در این آشفته بازار مملکت که همه بدنبال جرم برای چسباندن به دیگری می گردند! هنرمندان انسانیت و نوع دوستی را جایگزین کرده اند. جمعه شب پس از شنیدن ربنای مست کننده استاد شجریان و اذان روحانی موذن زاده، بچه های خانه نوباوگان مظفری افطار خود را در کنار بازیگران محبوب سینما باز کردند. مهراوه شریفی نیا که بانی این مراسم بود به همراه مهنازافشار، حسام نواب صفوی و امین زندگانی چند ساعتی انرژی تازه ای را بین بچه های این خانه دمیدند...
در کنار آنها، رنگ دنیا برایت عوض می شود...









مرگ ما را با خود خواهد برد...!

این روزها بعد از تورم، آمار مرگ و میر هم هی بالا میرود! پشت سر هم خبر فوت و کشته و زخمی و مجروح، تیتر اول اخبار است. جالب است که این اخبارِ آزار دهنده، بعد از انتخابات خیلی بیشتر شده. واقعا از روز بعد از انتخابات شرایط همه چیز و همه کس فرق کرده، حتی آمار از بین رفتن آدم ها!!

از کشته شدن هموطنان معترض به شرایط سیاسی واجتماعی گرفته تا سقوط هواپیمای کاسپین (در قزوین) و بعد از چند روز سقوط هواپیمای آریا تور(درمشهد) و فوت اسماعیل فصیح (نویسنده) و کشته شدگان تصادفات جاده ای در تیرماه (687 نفر کشته) و فوت مجتبی تکین (دبیر عکس خبرگزاری مهر) به همراه همسر و دخترش، کشته شدن ندا آقا سلطان و اعدام 20 نفر از به اصطلاح پخش کنندگان مواد مخدر و فوت سیف ا... داد (کارگردان و معاونت سینمایی دولت خاتمی) و فوت محسن روح الامینی (فرزند مشاور محسن رضایی-از دستگیر شدگان 18 تیر) و فوت مهدی آذریزدی (نویسنده) و مرگ فرخ لقا هوشمند (بازیگر) و مرگ 3 نفر در سقوط هلی کوپتر نیروی انتظامی در کرمان و شهادت سرلشگر حسین لشگری و فوت مهدی اباسلط (نویسنده و فیلمساز جوان) و مرگِ ...

خدا به این ملتِ همیشه در صحنه رحم کند...









روزی خواهد آمد...


دوباره همه از تو می گویند و می شنوند...
دوباره طاقها برای نصرت تو قد علم می کنند...


کاش دردمان همیشه با توسل به تو آرام گیرد...
کاش انتظار تو زنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد...


بیا و عدل را در این بی عدالتی مطلق، حاکم کن...
بیا و مظلومان را از سلطه رهبرانی که فقط حرف آزادگی می زنند، نجات ده...

...

پانزدهم شعبان یک هزار و چهارصد و سی









سن پترزبورگ... کات

(محسن طنابنده و پیمان قاسم خانی در پشت صحنه سن پترزبورگ)

فیلم سینمایی سن پترزبورگ به کارگردانی بهروز افخمی پس از 4 ماه و نیم فیلمبرداری که از 15 اسفند 87 آغاز شده بود، تمام شد.
این فیلم چندین بار، با چند کارگردان، در مرحله پیش تولید متوقف شده بود و بسیار حاشیه داشت، اما بالاخره افخمی بود که آستین بالا زد و با تمام قدرت، با یک گروه حرفه ای کار را آغاز کرد و پس از 104 جلسه فیلمبرداری، کار را تمام کرد...
به نظرم دست اندرکاران این فیلم جزو صابرترین عوامل سینمای ایران بوده و هستند...!!









جهان، قابل تحمل...


اصولا در شرایط فعلی که بیشترِ مسائل، در سایه ای از نا امنی در گذر است و اکثریت مردم بدنبال روزنه ای برای خروج از شرایط خاص روزمرگی خود هستند و حتی حرفهای خود را در دلشان نگه می دارند که مبادا به کسی بر بخورد! وضعیت به گونه ایست که با نیم نگاهی به اوضاع پیرامون، یک احساس سستی و سرخوردگی را در مردم می توان درک کرد. احساس می کنم مردم نیاز به یک شوک دارند که حرفهای جدیدی بشنوند و ایده های تازه ای (حداقل) ببینند. مثل تیم فوتبال که تا با مسائلی درگیر میشه، سریع سرمربی عوض می کنند تا انرژی تازه ای به بازیکنان داده بشه و لحن جدیدی رو به تیم حکمفرما می کنند...
اما با وجود همه مسائل، که حتی تیتروار هم نمی توان به آنها اشاره کرد!! ولی به قول استاد، جهان همچنان مکان قابل تحملی است...!









وقتی سکوت فریاد می شود...

نامه سرگشاده محمد مهدي عسگرپور (مدیر عامل خانه سینما) به عليرضا سجادپور (دبير هيات اسلامي هنرمندان) 3/4/88:


دوست قدیمی آقای سجادپور
با سلام
نظر همکارانم در خانه سینما این بود که در ایام جاری که همه ما موظف به کاهش تنش‌ها، ایجاد آرامش، رفع خشونت و دعوت به قانون‌گرایی هستیم، پاسخی به تحریکات جنابعالی و دیگر هم‌رای‌هایتان داده نشود ولی چه کنم که چندان صبور نیستم بخصوص در هنگامی که احساس کنم بی‌انصافی و بی‌تقوایی از خط متعارفش گذشته باشد. به‌صورت طبیعی شناخت خانواده سینما و تلویزیون از همکارانشان بسیار متفاوت از شناخت عوامل خارج از این محدوده نسبت به این خانواده است؛ بطور مثال اگر کسی راجع به سوء یا حسن مدیریت فرهنگی اظهارنظر کند بطور نسبی همه همکاران می‌فهمند که خاستگاه این سخنان چیست. آیا منافع فردی دلیل اصلی بوده یا منافع جمعی؟ آیا احساس وظیفه دینی یا ملی باعث اظهارنظر شده یا احیاناً چیز دیگری؟ در حالی که افراد بیرون از دایره ممکن است به اشتباه بیفتند و مثلاً اغراض شخصی را عین غیرت دینی تلقی کنند یا گفتار اخلاقی را شعار بدانند.
آقای سجادپور! «سکوت مرگبار خانه سینما» به همان میزان عدم سکوتش هم می‌تواند برای امثال شما نفع داشته باشد چرا که اظهارنظرش می‌تواند در دوره تفتیش عقایدی که بنای راه‌اندازی آن را دارید باعث ویرانی‌اش شود و سکوتش هم می‌تواند انگیزه شما و همکارانتان را در راه‌اندازی پادگان سینما بجای خانه سینما بیشتر کند، چون فتح فیزیکي خانه سینما چندان دشوار نیست. البته باید یادآوری کنم که خانه سینما در راستای اساسنامه خود مورخ 17/01/88 یعنی بیش از 2 ماه پیش از تاریخ انتخابات مطالبات صنفی خود را از تمامی نامزدهای ریاست جمهوری در قالب 7 پرسش کاملاً حرفه‌ای و صنفی مطرح ساخت که به جز یک نامزد هیچکدام پاسخ ندادند و در مناظره‌های تلویزیونی نیز به خوبی عیان شد که دست کم فرهنگ اولویت اول و دوم برنامه‌های آنان نیست و البته که هنرمندان سینمائی در کنار هر 4 کاندیدای ریاست جمهوری حضور داشتند و بر اساس حق شهروندی‌شان در بحبوحه انتخابات فعال و جریان‌ساز بودند.
جناب سجادپور! همانقدر که شما انگیزه‌های من را خوب می‌شناسید من هم تا حدی انگیزه‌های شما را از به‌کار بردن اینگونه ادبیات نظامی می‌شناسم. اینجانب بعنوان کسی که بیش از 25 سال سابقه کار اجرایی دارم می‌گویم که نگران نباشید، بودجه‌های صدا و سیما و ارشاد در انتظار و در اختیار شما و دوستانتان خواهد بود و نیازی به پوشاندن این نیت تحت لوای مقدسات و ارکان جمهوری اسلامی ایران نیست. پس بگذارید دست کم شما را کمتر سیاسی و بیشتر فرهنگی بدانند. این را هم بدانید که با شیوه تفتیش عقاید آن هم پس از عزم عمومی برای آرامش بخشی فقط در کوتاه‌مدت، تکرار می‌کنم در کوتاه‌مدت، موفق به حذف هنرمندان برجسته و جایگزین کردن دوستان کم هنر خواهید شد. یعنی همان نقشه‌ای که سال‌ها در سر شما و دوستانتان بود اما زمینه اجرایش فراهم نشده بود و حتماً در تاریخ از شما همانگونه یاد می‌شود که از مک‌کارتی و لیست سیاه معروفش.
آقای سجادپور! ارض خداوند وسیع است کسی جای کسی را تنگ نکرده و روزی هر کس هم مقدر است. البته من قویاً معتقدم انتخابات پرشکوه 22 خرداد علیرغم فضای تلخ پس از آن حسن بزرگی برای کشورمان داشت و آن پیدا شدن فرصت استثنایی برای بیان مکنونات قلبی خیلی‌ها بود. فرصتی که کشف بزرگی را در پی خواهد داشت. بدون شک ادبیات شما باید با 4 سال پیش متفاوت باشد چرا که اکنون فرصت بیان شفافِ خودِ واقعیِ آدم‌ها فراهم شده است و لابد چقدر سخت بوده پنهان کردن این مکنونات در سال‌های ماضی. تندبادهای سیاست زودگذرند. بر اهل فرهنگ فرض است چنان در بسط خردورزی بکوشند تا در فرصت‌های کوتاهی چون انتخابات شور بر خرد پیشی نگیرد. در آخر یادآوری و تأکید می‌کنم، من و شما باید تلاشمان در جهت ایجاد آرامش و گسترش حلاوت آن باشد و بدانیم که پروژه کهنه تفتیش عقاید با آموزه‌های دینی هیچ سازگاری و همخوانی ندارد.
محمد مهدی عسگرپور

علیرضا سجادپور (دبير هيات اسلامي هنرمندان) در گفت‌وگو با فارس (1/4/88): علت سكوت «خانه سينما» در مقابل آشوب‌هاي اخير را نمي‌فهمم
دبير هيئت اسلامي هنرمندان گفت: خانه سينما بايد رسما اعلام كند كه هيچ كدام از هنرمندانش ربطي به اين آشوب‌ها ندارند و اگر كسي با رسانه‌هاي خارجي صحبت كرده، او را از اين صنف اخراج كند. من علت سكوت عجيب و مرگ‌آور «خانه سينما» را نمي‌فهمم.سجادپور به عملكرد هنرمندان در بحث‌هاي اخير اشاره كرد: من احساس تأسف جدي از بعضي همكاران هنري-فرهنگي خودم ابزار مي‌كنم. من شنيده‌ام (كه اميدوارم كه اشتباه شنيده باشم) كه برخي از اين‌ها كه اسم هنرمند و سينماگر را يدك مي‌كشند با رسانه‌هاي خارجي مصاحبه كرده‌اند و از اين آشوب اعلام حمايت كرده‌اند. من واقعا ابراز تأسف مي‌كنم و مي‌خواهم بگويم كه ديگر اين هنرمند، سينماگر، اسم‌اش هنرمند مردمي نيست. اين سينماگر حتما بيگانه‌پرست است. وي از مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و صداوسيما درخواست كرد تا نسبت به وقايع اخير در ارتباط با هنرمندان پيگيري‌هاي لازم را انجام دهد و گفت: من به طور جدي از مسئولان وزارت ارشاد و تلويزيون مي‌خواهم كه مسئله را پيگيري كنند. سجادپور گفت: تمام كساني كه وجهه اپوزسيون به خود گرفته‌اند، كساني هستند كه گوشت و خون‌شان از پول دولت پر شده، سلول به سلول بدن‌شان از وام‌ها و كمك‌هاي دولتي پر شده و دانه به دانه كارهاي‌شان (كه به خاطر آنها شناخته شد‌ه‌اند) از پول دولتي ساخته شده و حالا سر بزنگاه عليه همين دولت و نظام مي‌ايستند!وي در ادامه افزود: من از همين جا تمام مسئولان ارشاد و تلويزيون را به يك هشدار جدي، بيداري و برخورد فرا مي‌خوانم و در عين حال به تمام صنوف سينمايي مي‌گويم كه الان وقتش است تا نشان دهند كه صنف هستند.مدير اجرايي هيئت اسلامي هنرمندان با اشاره به مسئوليت خانه سينما گفت: خانه سينما به چه دردي مي‌خورد، جز اينكه الان بيايد وسط و رسما اعلام كند كه هيچ كدام از هنرمندانش ربطي به اين آشوب‌ها ندارند و اگر كسي با رسانه‌هاي خارجي صحبت كرده، خانه سينما بايد او را از اين صنف اخراج كند. من علت سكوت عجيب خانه سينما را نمي‌فهمم. وي گفت: اينها مي‌گويند يك انتخاباتي بوده، ما اعلام حمايتي كرديم و تمام شده و رفته، نخير! تمام نشده. شما بايد بعد از اين اعلام حمايت، اعلام برائت كنيد، از اين كارها. چطور آن موقع با شور و شوق حركت مي‌كرديد. چطور شده كه حالا سكوت مرگ آوري به شما دست داده؟ من اكيدا عرض مي‌كنم خانه سينما و صنوف سينمايي بايد كاملا بيايند وسط و كاملا روشن موضع‌شان را روشن كنند. چون يك شبهات جدي در جامعه وجود دارد كه بخشي از بدنه اينها، دارند با اين جريان همراهي و همياري مي‌كنند. سجادپور در انتهاي سخنانش گفت: چرا درست موقعي كه وقت سخن گفتن است، اينان را سكوتي مرگ‌آور مي‌گيرد؟ به نظرم حجت بر همه تمام شده و الان مردم از مسئولان انتظار برقراري امنيت دارند و اگر مسئولان در برقراري امنيت ناتوان هستند، اعلام كنند كه مردم در اين باب كمك‌شان كنند و اگر واقعا ناتوان هستند، اعلام ناتواني كنند.









اِستاده ام چو شمع...









27 خرداد ماه 88
تهران. خیابان کریم خان زند...

هواداران مهندس میرحسین موسوی...
راه پیمایی در سکوت...









به پا خیزید...



امام خمینی (ره): آقای مهندس موسوی، آنان که در مقابل شما ایستاده اند توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند. (صحیفه نور.جلد21.صفحه199)

سید محمد خاتمی: به پا خیزید و با نوشتن نام زیبای موسوی دِین خود را به اسلام و ایران ادا کنید. (دوم خرداد 88)









اندکی صبر، سحر نزدیک است...















مردی از جنسِ ...

تبلیغات دوره قبل ریاست جمهوری آقای شهردار...









پیدا کنید رئیس جمهور را...!!

اگه یادتون باشه، 4 سال پیش شهردار سابق تهران (احمدی نژاد) در دوران کاندیداتوری خود گفته بود: "آیا مشکل کشور ما این است که فلان دختر یا پسر چه لباسی می پوشد و موهایش را چطور آرایش می کند! در کشور کارهای مهمتری است که باید به آنها رسیدگی کنیم!"
اما وقتی شهردار، رئیس جمهور شد، همه چیز عوض شد. تنها مشکل کشور ما پوشش جوان ها و آرایش موهایشان شد و بقیه مسائل مملکت هم دایورت شد به...
انواع و اقسام طرح ها از جمله طرح امنیت اجتماعی، انضباط اجتماعی، ارتقای امنیت و گشت های ارشاد و... در کشور (مخصوصا تهران) اجرا شد و جوانان مملکت را مورد عنایت قرار دادند. ولی ای کاش یک گشت ارشادی بود که رخت و لباس رئیس جمهور رو چک می کرد که حداقل آبرومندانه لباس بپوشه...
عکس بالا نمونه ای از پوشش آقای احمدی نژاد است که در یک مراسم رسمی ثبت شده است. مطمئنا رئیس جمهوری اسلامی ایران قابل شناسایی است. نفر دوم از سمت چپ...









امسال هم رئیس جمهور نشدم...!!

اصولا در ایران راه های ساده ای برای معروف شدن هست، یکی از راه هایی که کاملا قانونی است و قانون اساسی هر چهار سال یکبار به مدت 5 روز برای علاقمندان تدارک دیده و دموکراسی و آزاد اندیشی و مردم مداری!! را ترکانده، همین ثبت نام ریاست جمهوری است...!! اونم نه معروفیت فقط در سطح ایران، بلکه در کل دنیا، اونم نه در سایت های پیش پا افتاده، بلکه در سایت های معتبر خبری جهان... تازه چون موجبات خنده ی جهانیان هم میشیم، بیشتر تو ذهنشون می مونیم...!!!
داشتم فکر می کردم من از اون پسر 12 ساله که می خواد هاوایی رو از آمریکا بخره بده به اسرائیلی ها چی کم دارم؟! یا از اون مزرعه داری که می خواد خاتمی رو وزیر کشاورزی کنه! یا از اون مردی که با خط ریش چکمه ای و زخم چاقو روی ابرو و کلاه شاپو، مثل قیصر می خواد مردم رو از بدبختی نجات بده!! یا اون پیرمردی که هر دفعه یک پرچم ایران می گیره دستش و از میدان فاطمی با شعار و داد و فریاد میاد ثبت نام و رو لباسش نوشته نوکر ملت ایران! یا...

باید یک جلسه ای با وزیر کشور بذارم که این وقت ثبت نام ریاست جمهوری رو بیشتر کنه! آخه 5 روز واسه ثبت نام برای واقعه ای به این مهمی خدایی خیلی کمه! 4 سال قبل هم با وجود اینکه تو وزارت کشور بودم و عکاسی می کردم ولی نشد برم ثبت نام کنم. امسال هم که آنقدر درگیر بودم که وقت ثبت نام تموم شد...!!!
من هم از همین امروز برنامه هام رو تنظیم کردم که چهار سال دیگه به یاری خدا، جزو اولین ثبت نام کنندگان ریاست جمهوری باشم!! البته اون موقع باید رقبای انتخاباتیم رو هم بررسی کنم ببینم از کجا اومدن، از مدرسه تعطیل شدن اومدن، از مهد کودک، از دهاتشون، از شهرداری یا...
به نظرم، شما هم مدارکتون رو آماه کنید 4 سال دیگه دور هم باشیم...!!!









پیمان ابدی در خانه ی ابدی...

25 اسفند، سر صحنه فیلم سن پترزبورگ (کارگردان:بهروز افخمی) بود که دوباره همدیگرو می دیدیم. یک صحنه تصادف بود که مثل آب خوردن انجام داد و مثل همیشه با ادب و احترام بسیار خداحافظی کرد و رفت. موقع رفتن گفت: "یادت نره عکس های این کارهای مارو به من بدی." شماره من رو گرفت و با خنده گفت: " شما عکاسا بد قولین، من بهت زنگ می زنم و پی گیری می کنم که عکس هارو ازت بگیرم..."
...
تو مصاحبه ای که عید ازش پخش شد می گفت: "سال 87 سال خیلی خوبی برای من بود، مطمئنم سال 88، سال بهتریست..."
...
پیمان ابدی جزو معدود آدمای سینمای ایران بود که به این زودی ها جای خالیش پر نمیشه...

(عکس های بالا، پشت صحنه فیلم سن پترزبورگ)









به ده نمکی حسادت نکنیم...!!

اخراجی ها هم واسه خودش پدیده ای شد. هر کسی یه نظری راجع به فیلم و کارگردانش میده. جالبه، بعضیا که فیلم رو ندیدن هم نظر میدن! اصلا خیلی وضعیت جالبی شده، از یکطرف منتقدا فیلم و کارگردانُ با خاک یکسان کردن، از یکطرف آنقدر استقبال مردم خوب بوده و فروش بالا بوده که ده نمکی بدون اینکه بخواد خودشُ خسته کنه جواب منتقدا داده شده.
نمی دونم چرا فیلم مردم پسند واسه منتقدا قابل هضم نیست؟! خوب دوستان عزیز، سلیقه اکثر مردم ما همینه، کاریش نمیشه کرد. مثل اینکه مثلا بگیم مردم چرا تو انتخابات این رئیس جمهورُ انتخاب کردن؟! خوب سلیقه مردم همینه، نمیشه به این راحتی عوضش کرد. (البته در صورتی که آرا درست شمارش شده باشد!!)

بابا چرا با ده نمکی در می افتین؟ مگه گفته من دیوید لینچم آخه؟!!! خوب بود میومد فیلم ایوب پیامبرُ (کارگردان: فرج ا... سلحشور) می ساخت که کلا یک میلیون و دویست و بیست هزار تومان بفروشه؟!! حالا درسته بعضی وقتا که میاد از فیلمش دفاع کنه جوگیر میشه و چهار تا حرف گنده میزنه که خیلی به قیافش نمی خوره و لج آدمُ در میاره، اما دلش پاکِ پاکِ...

ضمن اینکه دیگه خیلی هم نباید به گذشتش توجه کنیم چون به لطف دولت اصلاحات! مسعود خان هم خیلی اصلاح شده. هم اصلاح صورت و ریش، هم اصلاح بنیادی اعتقادی- اخلاقی...پس بیایم به ده نمکی حسادت نکنیم. چون لقبِ کارگردان پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، خدایی لقب کمی نیست. هر چقدر هم بگیم فیلم مزخرفی بود و همش لودگی بود و کارگردانش اینکاره نبود وشریفی نیا همه کارشُ کرده و ده نمکی قبلا رئیس چماق به دست ها بوده و سواد سینمایی نداره و... باز فعلا این لقبِ ده نمکی است و تا چند سال دیگه هم هیچکس نمی تونه این لقبُ ازش بگیره...









بی حاشیه...


همیشه تو سینما حاشیه سازی و خاله زَنَک بازی و حرف و حدیثِ بیخود موج میزنه. حالا تو بعضی پروژه ها کمتر، بعضیا بیشتر...
اما یک پروژه 20 روزه کار کردیم که خیلی هم حال کردیم و استثنائا هیچ حاشیه ای نداشت. فیلم گره که کارگردانش تینا پاکروان بود، آنقدر عوامل همدل بودند و همراه که کار با وجود اینکه بسیار سخت بود ولی بدون هیچ حرف و سخنی، به بهترین نحو تموم شد و آخر کار همه می گفتند کاش بیشتر طول می کشید...









سال اصلاح الگو...


سال جدید شد و همه چی قراره نو بشه. از طبیعت گرفته تا چهره شهر و اخلاق و رفتار ما آدما و حتی ایشاا... رئیس جمهور...!
سال 87 هم سال عجیبی بود. اینقدر بالا و پایین داشت که بعضی وقت ها آدم حالت گلاب به روتون بهش دست می داد! از عزل و نصب هفتگی وزرا گرفته تا جعل مدرک و پرتاب لنگه کفش به بوش و پرتاب ماهواره امید و ممنوع الخروج کردن گلشیفته فراهانی و نتایج افتضاح ایران در المپیک و حمایت بیش از حد ایران از غزه و نامه های احمدی تژاد به سران کشورها (که همه هم جواب دادن!!) و فوت خسرو شکیبایی و گیر دادن به عادل فردوسی پور و تبلیغ ارزان شدن همه چیز از طرف دولت و این آخر هم که کناره گیری سید محمد خاتمی از اتنخابات (که با وجود اینکه ناراحت کننده بود ولی الحق او بزرگ مرد تاریخ است) و...

حالا سال نو شده، اونم چه سالی... از یکطرف سال اصلاح الگوی مصرف است و از طرف دیگر بلا نسبت سال گاو. میگن سال گاو یعنی سال فزونی نعمت. نتیجه می گیریم که سال جدید خیلی نعمت به ملت ایران داده میشه ولی باید درست مصرف کنیم!! (اینم نتیجه اخلاقی!)
یک مورد دیگه اینکه همه باید مراقب باشیم رفتارمون متاثر از گاو نشه...!!!

سال های خوبی داشته باشید...









وقتی همه اخراجیم...!!

بالاخره پس از یک پروسه چند هفته ای طراحی های دو پروژه سینمایی که به هم هیچ ربطی نداشتند تموم شد و به نتیجه رسید.
اول وقتی همه خوابیم که استاد بیضایی کارگردانی کردند و دومی اخراجیها 2 که آقای ده نمکی ساختند.

امیدوارم مجموعه طراحی های این دو فیلم، قابل قبول شده باشن...










چهارشنبه سوری...


چهارشنبه ای از نوع سوری...









اُبهت رئیس جمهور...


چند روز قبل مهندس میرحسین موسوی با جمعی از جوانان دیدار داشت. ما هم دعوت شدیم و رفتیم، چندتا عکس هم گرفتیم.
آقای موسوی رو تا حالا از نزدیک ندیده بودم. چه انسان شریف، متین، مهربان، آرام، متفکر، ساده و هنرمندی بود. مخصوصا در سخنرانی آنقدر هنرمندانه مطالبی را که قرار بود بیان کنند پشت سر هم قرار داد و به هم مربوط کرد که به هیچ وجه خسته نمی شدی.
دیگه اینکه هیچ ادعایی در هیچ موردی نداشت و صراحتا هم گفت: هیچ انسانی در همه موارد نمی تواند متخصص باشد و همیشه شورا ارجحیت دارد حتی در مسئله ی ریاست جمهوری...
ولی یک موردی بود که هر چی با خودم کلنجار رفتم و زوایای دیدمُ عوض کردم! نتونستم خودمُ راضی کنم...
حیف... او ابهت یک رئیس جمهور را نداشت...

(تذکر: البته حدود 4 سال است ابهت رئیس جمهور در ایران از بین رفته...!!)









محل کسب...


در راستای قانون نصب عکس مقامات در محل کسب...!!









درباره الی...

آقا خیلی مبارک باشه خرس نقره ای... ایشاا... خدا بیشترش کنه... ایشاا... بقیه حیوونارو هم بگیریم... ایشاا... یه باغ وحش جایزه بگیریم...!! البته خرس که واسه سینمای ما چیزی نیست، برو بچ یوزپلنگ گرفتن...!!

"درباره الی" واقعا فیلم معرکه ای بود. دست استاد فرهادی درد نکنه، واقعا لایق این جایزه بود... تبریک...(البته من اگه جای اصغر فرهادی بودم یک مقدار ترانه علیدوستی شو بیشتر می کردم)
دست گلشیفته هم بشدت درد نکنه که واقعا اگر این حواشی نبود سیمرغ بهترین بازیگر مال او بود...

اما دو تا سئوال:
1- دلیل اینکه گلشیفته فراهانی در جشنواره برلین همراه بقیه عوامل در یک عکس نیست چیه؟ (غیر از کنفرانس مطبوعاتی که مجبور بودن!!)
2- چرا بعضی بازیگران محترمه در برلین رفتار نامناسبی با گلشیفته داشتند ؟

مطمئنا گلشیفته هر جا باشد موفق است و افتخار ایران...









داوران سیاستمدار...


جشنواره فیلم امسال هم تموم شد. بنظرم امسال داوری ها بهتر از سالهای گذشته بود و داوران بشدت بر جشنواره و مخصوصا حواشی جشنواره اشراف داشتند. اگر به لیست برندگان سیمرغ دقت کنیم، طوری جایزه ها تقسیم شده که خیلی جای انتقاد باقی نمونه. مثلا ببینید سیمرغ بهترین فیلم نگاه نو را به واروژ کریم مسیحی برای فیلم تردید دادن و برای اینکه هوای مسعود ده نمکی رو هم داشته باشن یک جایزه ردیف کردن با عنوان جایزه ویژه هیات داوران که به اخراجی ها 2 دادن ...
یا مثلا به فیلم بهرام بیضایی چندتا جایزه دادن و بجاش جایزه کارگردانی و منتخب تماشاگران رو به اصغر فرهادی دادن واسه درباره الی...
یعنی یک داوری همه پسند، محتاطانه، با سیاست، آبرومندانه...

عکس بالا: مسعود ده نمکی در کنفرانس مطبوعاتی اخراجی ها 2 (فقط عکس ایشون در زمان نگارش مطلب تو دوربینم بود!!)









سید محمد...


امسال بخاطر سی امین سال پیروزی انقلاب هرچی طرح و پروژه تمام و نیمه تمام تو مملکت بود، افتتاح و پرده برداری شد. کیلو کیلو آماری بود که به ملت شهید پرور داده می شد. خدارو شکر همه آمارها هم رو به رشد بود و در سطح جهان بی سابقه و تک!!
دست تک تکِ اعضای محترم دولت که شبانه روز مشغول خدمت به مردم هستند درد نکنه مخصوصا نوکر ملت ایران!!!
حالا از همه این دستاوردها و پروژه ها و ماهواره امید ایران بگذریم، بنظرم یکی از دستاوردهای بزرگ دولت نهم، کاندیداتوری سید محمد خاتمی است... دولت نهم آنقدر این پول نفت را سر سفره ها آورد که سید محمد عصبانی شد و دو دوتا چهارتا کرد و تصمیم گرفت بیاد بالا سرِ مردم باشه که اینقدر تو ناز و نعمت بزرگ نشن...!!
خدارو شکر سید محمد آمد... امیدوارم مردم هم با او بیایند...









شب ها خوابم نمی برد...!


از و قتیکه جشنواره فیلم شروع شده، فیلم های زیادی دیدم. تقریبا روزی 4 تا فیلم می بینم و چون در هر روز حداقل یکی دو فیلم هستند که راحت میشه با ندیدنشون! روی صندلی های سینما خوابید، به همین دلیل شب ها خوابم نمی برد!! اصولا یکی دو سانس استراحت در روز برای بدن لازمه...!!!